ذکر بهترین نام برای خدا
وَ لِلّهِ الْأَسْمآءُ الْحُسْنى فَادْعُوهُ بِها(اعراف 180)
و براى خداست نامهاى نیکو، پس او را با آنها بخوانید.
بهتر است که از میان نامهاى خداوند، نام یا نامهایى را به زبان آورد که متناسب با حاجت او باشد.
این رهنمود بزرگى براى بشر است که چگونه با خداى خود ارتباط بر قرار کنند و او را بخوانند. دراین آیه ادب دعا کردن را مىآموزد که باید همراه با ذکر نامهاى خدا باشد.
صفات خدا قابل احصاء و شماره نیست زیرا کمالات او نامتناهى است و براى هر کمالى از کمالات او اسم و صفتى مى توان انتخاب کرد.
ولى چنانکه از احادیث استفاده مى شود، از میان صفات او بعضى داراى اهمیت بیشترى مى باشد، و شاید ((اسماء حسنى )) که در آیه بالا آمده است ، اشاره به همین گروه ممتازتر است
، زیرا در روایاتى که از پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) و ائمه اهلبیت (علیهمالسلام ) به ما رسیده کرارا این مطلب دیده مى شود که خداوند داراى 99 اسم است که هر کس او را به این نامها بخواند، دعایش مستجاب و هر که آنها را شماره کند اهل بهشت است .
هرصفت نیکى که شایستگى پروردگار را داشته باشد براى خداوند متعال در بالاترین حدّش وجود دارد. در واقع پروردگار متعال ، دارنده و دهنده همه خوبیها وکمالات مى باشد همانگونه که مبرّا و منزّه از همه بدیها و نقایص مى باشد.
صفات الهى حقیقتا لفظ نیستند تا بتوان با مراجعه به معانى آن الفاظ، آن صفات را درک کرد، بلکه حقیقت این اوصاف در نزد پروردگار متعال است و هم اوست که به هرکس که بخواهد از این اوصاف به مقدار لیاقت و قابلیتش ، مى بخشد.
بنابراین ، هدف اصلى انسان باید براى کسب این لیاقت و استعداد باشد و مى توان گفت مقصود اصلى انبیا نیز نشان دادن راه به دست آوردن این لیاقت بوده است .پیرامون اسم اعظم روایات گوناگونى وارد شده و از آنها چنین استفاده مى شود که هر کس از این اسم با خبر باشد، نه فقط دعایش مستجاب است ، بلکه با استفاده از آن مى تواند به فرمان خدا در جهان طبیعت تصرف کند و کارهاى مهمى انجام دهد.
در اینکه (اسم اعظم ) کدامى ک از اسماء خدا است ، بسیارى از دانشمندان اسلامى بحث کرده اند و غالبا بحثها بر محور این دور مى زند که از میان نامهاى خدا نامى را بیابند که این خاصیت عجیب و بزرگ را داشته باشد.
ولى ما فکر مى کنیم آنچه بیشتر باید از آن جستجو کرد، این است که نام و صفاتى را بیابیم که با پیاده کردن مفهوم آن در وجود خودمان آنچنان تکامل روحى بیابیم که آن آثار بر آن مترتب گردد.
زندگى انسانى و الهى ما در گرو این معرفت و شناخت قرار دارد به طورى که بدون این معرفت ، در ضلالت و ظلمت مطلق فرو خواهیم رفت ؛ زیرا اگر تمام مقصد خود را خداى خود مى دانیم و صراط مستقیم را صراطى مى دانیم که منتهاى آن پروردگار متعال است ، پس چگونه مى توانیم بدون شناخت مقصد به سوى آن حرکت کنیم و به آن برسیم ؟ و آیا جز این است که هرچه شناخت ما به مقصد بیشتر باشد، حرکت ما مستقیم تر خواهد شد؟ پس در واقع مى توان گفت که تمام باورهاى فکرى و اعتقادى ما و همچنین وظایف کردارى و عملى ما از شناخت این اسامى و صفات ، سرچشمه مى گیرد.
هنگام دعا کردن ، ما باید بدانیم که چه کسى را و با چه خصوصیاتى ، مورد خطاب قرار داده و که را مى خوانیم .
انسان نیازمند دعا به درگاه پروردگار متعال و طلب از آن بى نیاز مطلق است . و در دعا، انسان باید دعا شونده را بشناسد تا بتواند او را مورد خطاب قرار بدهد، حال هر مقدار که این شناخت و معرفت بیشتر باشد، دعاى انسان حقیقى تر و به استجابت نزدیکتر خواهد بود. بنابراین ، یکى از فواید مهمّ شناخت صفات پروردگار متعال ، مخاطب قرار دادن خداوند متعال به واسطه این صفات هنگام دعا کردن است . و این مساءله اى است که پروردگار متعال در آیه شریفه :(وَللّه الاَْسْماءُ الْحُسْنى فَادْعُوهُ بِها ... خود به آن امر نموده است . و براى همین است که ملاحظه مى کنیم معصومین (علیهم السّلام ) در ادعیه خود، خداوند متعال را با این صفات مى خوانند و از او سؤ ال و تقاضا مى کنند؛
پیامها:
1- کلمه ى «اللّه»، محور همه ى اسماى الهى است. «وللّه الاسماء الحسنى» (کلمه ى «اللّه»، در بردارنده ى تمام صفات الهى است)
2- تمام خصال نیکو، براى خداست، دیگران براى رسیدن به «حُسنى» باید سراغ او بروند. «للّه الاسماء الحسنى»
3- دعوت و دعا باید به زیبایى ها و خوبى ها باشد. «الحسنى فادعوه بها»
4- اسماى الهى نشانه هاى اوست، مى توان از نشانه به او رسید. «للّه الاسماء الحسنى فادعوه بها»
5 - ایمان به اینکه خداوند تمام کمالات را دارد و از همه ى عیبها دور است، انسان را به دعا و ستایش وا مى دارد. «فادعوه بها»
6- داروى غفلت، یاد خداست. در آیه ى قبل خواندیم: «هم الغافلون» در این آیه مىخوانیم: «فادعوه بها»
7- اسلام، به نام نیکو و دورى از انحراف در نامگذارى توجّه دارد. «الاسماء الحسنى... یلحدون فى أسمائه»
منابع
تفسیر کوثر یعقوب جعفری، تفسیر نور قرائتی،تفسیر نمونه جلد 7 صفحه 27 دعاشناسى موضوعى علیرضا فراهانى منش